از هجرت تا رحلت پيامبر اکرم (ص)
خروج پيامبر (ص) از مکه که از آن به هجرت تعبير شده ، نقطة عطفي در تاريخ زندگي آن حضرت و نيز تاريخ اسلام است ؛ زيرا از آن پس پيامبر (ص) ، تنها مشرکان را به دوري از بت پرستي و ايمان به خداي يگانه فرا نميخواند ، بلکه ديگر در رأس حکومتي قرار گرفته بود که ميبايست بر مبناي شريعتي آسماني جامعهاي نوين بنا نهد ؛ اما اينکه برخي از نويسندگان برآنند که پيامبر (ص) در مدينه رسالت و دعوت و تبليغ را رها کرد ، درست نيست و پيامبر (ص) هرگز اين نقش را از دست ننهاد . گسيل داشتن کساني براي تبليغ اسلام به ميان قبايل و ارسال دعوتها به فرمانروايان کشورها مؤيد اين معني است. هجرت پيامبر (ص) از مکه به مدينه ، نزد مسلمانان با اهميت بسيار تلقي شد ، تا بدانجا که مبدا تاريخ ايشان قرار گرفت و اين خود نشان دهندة برداشتي است که اعراب از هجرت پيامبر (ص) به عنوان يک مرحلة نوين داشتند . سرانجام پيامبر(ص) در ماه ربيع الاول سال 14 بعثت به يثرب رسيد ؛ شهري که از آن پس به نام آن حضرت ، مدينه الرسول يا به اختصار مدينه نام گرفت . آن حضرت نخست در جايي بيرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و يثربيان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزي ، به شهر در آمد و در قطعه زميني خشک ، مسجدي به دست خود و اصحاب و يارانش بنا کرد که بنياد مسجد النبي کنوني در مدينة منوره است. روز به روز بر شمار مهاجران افزوده ميشود و انصار ـ که اينک به ساکنان پيشين يثرب اطلاق ميشد ـ آنان را در منزل خويش جاي مي دادند . پيامبر (ص) ، نخست ميان انصار و مهاجران پيمان برادري برقرار کرد و خود علي بن ابي طالب (ع) را به برادري برگرفت. عده اي اندک نيز بودند که اگرچه به ظاهر ادعاي اسلام ميکردند ، ولي به دل ايمان نياورده بودند ، و اينان را « منافقين » مي ناميدند . مدتي پس از ورود به مدينه ، پيامبر (ص) با اهالي شهر ، حتي يهوديان پيماني بست تا حقوق اجتماعي يکديگر را رعايت کنند. چندي بعد قبلة مسلمانان از بيت المقدس به سوي کعبه تغيير يافت و هويت مستقل براي اسلام تثبيت شد . در سال نخستين هجرت ، مسلمانان با مشرکان مکه برخوردي جدي پيدا نکردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد. در واقع بيشتر اوقات پيامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة کوچک مسلمانان مدينه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پيامبر (ص) و مسلمانان نخست ميبايست مشرکان را به اسلام مي خواندند ، يا خطر هجوم و حملة دائمي ايشان را دفع مي کردند . متدينان به اديان ديگر ، به ويژه يهود ، گويا نخست روابطي دوستانه با پيامبر(ص) و مسلمانان داشتند ، يا دست کم چنين وانمود ميکردند ، ولي اندکي بعد از در دشمني و ستيز در آمدند و گاه حتي با دشمنان پيامبر (ص) دست ياري دادند . به هر حال ، در تحليل رفتار پيامبر (ص) و مسلمانان با آنان ، بايد مواضع ايشان را در قبال مشکلات و خطراتي که جامعة مسلمانان را تهديد ميکرد ، در نظر آورد و تقابلي که احياناً در اين ميان ديده ميشود ، به هيچ روي نبايد به نزاعهاي مذهبي و جز آن تعبير شود ؛ چه ، آيات فراواني در قرآن کريم و هم بسياري رفتارهاي پيامبر (ص) ، حاکي از احترام نسبت به متدينان واقعي به اديان آسماني ، و نشان دهندة يکي بودن اساس آنهاست .
در سال 2 ق ، مهمترين برخورد نظامي مسلمانان و مشرکان مکه پيش آمد : در نبردي که به بدر مشهور شد ، با آنکه عدة مسلمانان کمتر از مکيان بود ، توانستند پيروزي را از آن خود کنند و از مشرکان بسياري کشته و اسير شدند و ديگران نيز گريختند. پيروزي در بدر ، به مسلمانان روحيه بخشيد ، اما در مکه همگي داغدار و خشمگين از شکست ، و در انديشة انتقام بودند . از آن سوي نخستين درگيري مسلمانان با يهوديان بنيقينقاع که در بيرون مدينه سکني داشتند ، اندکي پس از بدر پديد آمد و يهوديان ناچار عقب نشستند و آن ناحيه را به مسلمانان دادند.
در سال 3 ق ، قريشيان از قبايل متحد خود بر ضد مسلمانان ياري خواستند و با لشکري مجهز به فرماندهي ابوسفيان ، به سوي مدينه به راه افتادند. پيامبر (ص) نخست قصد داشت در مدينه بماند ، ولي سرانجام بر آن شد تا براي مقابله با لشکر مکه از شهر بيرون رود . در جايي نزديک کوه احد ، دو لشکر با يکديگر رو به رو شدند و با اينکه نخست پيروزي با مسلمانان بود ، ولي با ترفندي که خالد بن وليد به کاربرد و با استفاده از غفلت گروهي از مسلمانان ، مشرکان از پشت هجوم بردند و به کشتار آنان پرداختند . در اين جنگ حمزه عموي پيامبر ( ص) به شهادت رسيد ، پيامبر (ص) خود زخم برداشت و شايعة کشته شدن او نيز موجب تضعيف روحية مسلمانان شد . مسلمانان غمگين به مدينه بازگشتند و آيات قرآن که در اين واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است.
در سال 4 ق چند درگيري پراکنده با قبايل اطراف مدينه پيش آمد که ديانت جديد را به سود خود نميديدند و ممکن بود با يکديگر متحد شده ، به مدينه هجوم آوردند . دو حادثة رجيع و بئر معونه که طي آن مبلغان مسلمان توسط جنگجويان قبايل متحد کشته شدند ، نشان از همين اتحاد ، و نيز تلاش پيامبر (ص) براي گسترش اسلام در مدينه دارد. در اين سال يکي از مهمترين درگيريهاي پيامبر (ص) با قومي از يهود مدينه به نام بني نضير پيش آمد که پيامبر (ص) با ايشان به مذاکره پرداخت و يهوديان قصد جان او را کردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه کوچ کنند.
در سال بعد پيامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهاي شام در جايي به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتي سپاه اسلام به آنجا رسيد ، دشمن گريخته بود و پيامبر (ص) و مسلمانان به مدينه بازگشتند. سال 5 ق به پايان نرسيده بود که خطر بسيار بزرگي پيامبر (ص) و مسلمانان را تهديد کرد . قريشيان مکه و يهوديان رانده شدة بنينضير و ديگر هم پيمانان ايشان بر ضد پيامبر ( ص) متحد شدند و با لشکري گران که شمار سپاهيان آن را تا 10 هزار گفتهاند ، به سوي مدينه به راه افتادند . چون خبر به پيامبر (ص) رسيد ، بنا بر روايت مشهوري ، به پيشنهاد سلمان فارسي به حفر خندق در اطراف مدينه امر فرمود . بدين ترتيب ، چون لشکر کفار به مدينه رسيد ، با اين تدبير جديد جنگي رو به رو شد و در طول روزهايي که دو لشکر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگيريهايي پراکنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشکر کفار بينتيجه بازگشت و مسلمانان به زندگي عادي خود برگشتند.
در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بني مصطلق را که بر ضد پيامبر (ص) در صدد تجمع بودند ، شکست دهند و در همان سال دسته هاي گوناگون از سپاهيان مسلمان به سوي قبايل اطراف گسيل شدند . بر اثر اهتمام و کوشش پيگير پيامبر (ص) اينک بسياري مشکلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زيرا در شمال شبه جزيره ، بسياري طوايف در برابر پيامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده ، يا مسلمان شده بودند و تنها جايي که هنوز خاطر پيامبر (ص) را مشغول مي داشت ، مکه بود . در اين سال پيامبر( ص) و مسلمانان قصد کردند که براي اجراي مراسم حج به مکه روند و به همين منظور به سوي مکه به راه افتادند . قريشيان بر منع ورود پيامبر (ص) همداستان شدند و کس نزد آن حضرت روانه کردند و او را از قريشيان بيم دادند ، ولي پيامبر (ص) تاکيد کرد که قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب ميداند و حتي فرمود که حاضر است براي مدتي با قريشيان در صلح شود . قريشيان نخست هم راي نبودند ، ولي سرانجام کسي را براي عقد قرار داد صلح نزد پيامبر (ص) فرستادند . بر مبناي اين ، ميان پيامبر (ص) و قريشيان 10 سال صلح و متارکة جنگ اعلام گرديد و شرط شد که پيامبر ( ص) از ورود به مکه تا سال آينده خودداري کند. بنابر رواياتي ، هر چند برخي از مسلمانان نخست اين صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهميت آن براي گسترش اسلام پي بردند.
چون پيامبر (ص) از کار قريشيان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصميم به دعوت فرمانروايان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت . سپس نامه هايي به امپراتور روم شرقي ، نجاشي و نيز امير غسانيان شام و امير يمامه فرستاد. هم در اين سال پيامبر (ص) بر يهوديان خيبر پيروز شد که پيش از آن چندين بار با دشمنان بر ضد او هم پيمان شده بودند و آن حضرت از جانب ايشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خيبر که در نزديکي مدينه واقع شده بود، به تصرف مسلمانان در آمد و پيامبر (ص) پذيرفت که يهوديان به کار زراعت خويش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشي به مسلمانان بپردازند ، پيامبر (ص) به مدينه بازگشت ، اما گسيل داشتن سپاهيان و کاروانها به اطراف و اکناف ادامه داشت.
در سال 8 ق ، قريشيان پيمان خود را شکستند و شبانگاه بر طايفهاي که با مسلمانان هم پيمان بودند ، هجوم بردند . بدين سبب ، پيامبر (ص) با سپاهي انبوه قصد مکه کرد و شب هنگام بيرون مکه اردو زد . ابوسفيان ، بزرگ مشرکان به شفاعت عباس عموي پيامبر (ص) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و پيامبر (ص) خانة او را جايگاه امن قرار داد. لشکر اسلام بيمقاومتي وارد مکه شد و پيامبر(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومي صادر کرد و خود به درون کعبه شد و خانه را از بتان پاک فرمود . آنگاه بر بلندي صفا نشست و همگي مردم با او دست بيعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پيامبر (ص) در مکه نگذشته بود که برخي از طوايف پرشمار و مسلمان ناشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پيامبر (ص) با لشکري انبوه از مسلمانان از مکه بيرون آمد و چون به جايي به نام حنين رسيد ، دشمنان که در درههاي اطراف کمين کرده بودند ، به تيراندازي پرداختند . شدت تيرباران چنان بود که سپاه اسلام روي به عقب نهاد ، گروهي اندک بر جاي ماندند ، ولي سرانجام گريختگان نيز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ايشان را بشکستند.
در تابستان سال 9 ق ، به پيامبر (ص) خبر رسيد که روميان لشکري ساخته اند و قصد حمله به مدينه دارند . پيامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوک رسيدند ، ولي جنگي رخ نداد و پيامبر (ص) پس از عقد پيمانهايي با قبايل آن حدود به مدينه بازگشت. پس از اين ماجرا که به غزوة تبوک شهرت يافت ، اسلام در همه جاي جزيره العرب روي به گسترش نهاد . از اين پس همواره هياتهاي نمايندگي قبايل گوناگون به مدينه ميآمدند و به اسلام ميگرويدند . عملاً همة سال 10 ق را که « سنه الوفود » خوانده شد ، پيامبر (ص) در مدينه بود و فرستادگان قبايل را ميپذيرفت . هم در اين سال پيامبر (ص) با مسيحيان نجران پيمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جايي به نام غدير خم ، علي بن ابي طالب (ع) را « مولا» ي مسلمانان پس از خود اعلام کرد.
در اوايل سال 11 ق ، بيماري و رحلت پيامبر (ص) پيش آمد . چون بيماري پيامبر (ص) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهرباني با يکديگر سفارش فرمود و گفت اگر کسي را حقي بر گردن من است بستاند ، يا حلال کند و اگر کسي را آزردهام اينک براي تلافي آمادهام. وفات پيامبر (ص) در 28 صفر سال 11 ق ، يا به روايتي در 12 ربيع الاول همان سال در 63 سالگي روي داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) کسي زنده نبود . ديگر فرزندانش ،از جمله ابراهيم که يکي دو سال پيش از وفات پيامبر(ص) به دنيا آمد ، همگي در گذشته بودند. پيکر مطهر پيامبر(ص) را حضرت علي (ع) به ياري چند تن ديگر از خاندان او غسل داد و کفن کرد و در خانهاش ـ که اينک داخل در مسجد مدينه است ـ به خاک سپردند .
در وصف رفتار و صفات پيامبر (ص) گفتهاند که اغلب خاموش بود و جز در حد نياز سخن نميگفت . هرگز تمام دهان را نميگشود ، بيشتر تبسم داشت و هيچ گاه به صداي بلند نميخنديد ، چون به سوي کسي مي خواست روي کند ، با تمام تن خويش بر ميگشت . به پاکيزگي و خوشبويي بسيار علاقهمند بود ، چندانکه چون از جايي گذر ميکرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوي خوش ، حضورش را در مييافتند . در کمال سادگي ميزيست ، بر زمين مينشست و بر زمين خوراک ميخورد و هرگز تکبر نداشت . هيچ گاه تا حد سيري غذا نميخورد و در بسياري موارد ، به ويژه آنگاه که تازه به مدينه در آمده بود ، گرسنگي را پذيرا بود . با اينهمه ، چون راهبان نميزيست و خود ميفرمود که از نعمتهاي دنيا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت کرده است . رفتار او با مسلمانان و حتي با متدينان به ديگر اديان، روشي مبنتي بر شفقت و بزرگواري و گذشت و مهرباني بود . سيرت و زندگي او چنان مطبوع دل مسلمانان بود که تا جزئيترين گوشه هاي آن را سينه به سينه نقل مي کردند و آن را امروز هم سرمشق زندگي و دين خود قرار ميدهند